دنياي قهرمان ها چگونه خلق شدن

مايکل کيتون

زماني که قرار شد تيم برتون با کمک و راهنمايي باب کين شخصيت بتمن را راهي پرده سينما کند، هر دو ايده هاي متفاوتي درباره ظاهر بازيگر اصلي داشتند. اما بالاخره تيم برتون اعلام کرد مايکل از نظر استايل و چهره کاملا با بتمن مطابقت دارد. اين بازيگر که متولد پنجم دسامبر 1951 ميلادي است، با ايفاي نقش در قالب بتمن ثابت کرد هوش تيم برتون در انتخاب بازيگر چقدر زياد است.

بعد از فيلم تيم برتون نسخه هاي زيادي درباره بتمن ساخته شد و هيچ کدام به خوبي نسخه اول نبود، تا اينکه فيلم «شواليه تاريکي» با بازي هيث لجر و کريستين بل توسط کريستوفر نولان به اکران عمومي درآمد و يک بار ديگر بتمن را زنده کرد. اين فيلم آن قدر ضربات تکان دهنده و پرتعليقي داشت که بيننده را از ابتدا تا انتهاي فيلم سرجايش ميخکوب مي کرد.
از غم انگيزترين اتفاقات که مدتي بعد از توليد شواليه تاريکي رخ داد، مرگ هيث لجر بود. در حالي که او نتوانست اکران شدن فيلمش را به نظاره بنشيند. اين بازيگر که اتفاقا براي نقشي که ايفا کرده بود نامزد دريافت اسکار هم شد، به دليل مصرف بيش از حد مواد مخدر در آپارتمانش فوت کرد. مرگ او با سن کمي که داشت، آن قدر تکان دهنده بود که طرفداران شواليه تاريکي مدت ها براي او اشک ريختند و مجسمه طلايي اسکار هيث لجر به دختر پنج ساله اش رسيد.

هالک شگفت انگيز

با اينکه «هالک» به شهرت سوپرمن و بتمن نرسيد اما از آن دست قهرماني است که اگر عصباني شود، هر کاري که از دستش برمي آيد، انجام مي دهد. او مي تواند به راحتي آب خوردن، يک سياره را تکان بدهد. او هم مثل دو قهرمان کهنه کار دنياي کميک استريپ ها، از قديمي ها به حساب مي آيد که 43 سال قبل در قالب يک مجموعه تلويزيوني به دنياي تصوير وارد شد. يکي از بدشانسي هاي هالک اين بود که او خيلي دير پايش به سينما رسيد و همين دليل اصلي مهجور بودن اوست.
اين موجود سبزرنگ قوي هيکل که در سال 2003 توسط آنگ لي ساخته شد، يکي از ضعيف ترين جلوه هاي ويژه را داشت و مثل تصاوير کارتوني از آب درآمد و نتوانست در گيشه موفق شود، اما طولي نکشيد که نسخه دوم آن با اسم «هالک شگفت انگيز» ساخته شد و با توجه به تغييراتي که در آن به وجود آمد، توانست با استقبال خوبي روبه رو شود. اما همچنان آن وجه کارتوني بودن در جاي خودش مانده است.
«بروس بنر» شخصيتي است که به هالک تبديل مي شود. کافي است خشمگين شود تا ترکيب اعضاي بدنش به هم بريزد و تبديل به يک غول عظيم الجثه شود؛ غولي که هيچ کس نمي تواند کنترلش کند. در واقع او دو شخصيت کاملا مجزا دارد؛ يکي انسان با شخصيت و اجتماعي و ديگري غولي بي شاخ و دم و وحشي که کسي جلودارش نيست.

لو فريگنو

در مجموعه تلويزيوني اي که به مدت چهار سال ساخته شد و روي آنتن رفت، خبري از جلوه هاي ويژه نبود و هر روز بازيگر بايد گريم مي شد و براي اين کار وقت و انرژي زيادي صرف مي کرد. «لو فريگنو» در اين مجموعه نقش هالک را بازي مي کرد؛ موجودي که بر اثر آزمايش هاي مختلفي که پروفسوري به اسم «بنر» روي او انجام داد، به موجود عجيبي با بدني عضلاني و ورزيده تبديل شده بود. او شديدا عضلاني بود و بدنش مثل کشتي گيرها بزرگ و گره خورده درهم بود. پوست بدن هالک سبز روشن بود، ابروهاي بلند و نامنظم داشت و چشم هايش هر کسي را مي ترساند.
«لو» که در حال حاضر نزديک به 61 سال دارد، تجربه بازي در نقش هالک را يکي از شيرين ترين سال هاي دوران بازيگري اش مي داند و خاطرات آن را هرگز از ياد نمي برد؛ «من هر روز ساعت ها زير دست گريمور بودم. آنها با گذاشتن يک ماسک روي صورتم به فرمي که مدنظرشان بود، مي رسيدند و روي سرم کلاه گيس مي گذاشتند. بعد با دندان هاي مصنوعي و ابروهاي درهم، صورتم را طراحي مي کردند که واقعا ترسناک مي شد. آنها هر روز با رنگ، تمام بدن من را سبز مي کردند و با لنزهاي روشن و سبز رنگ به چشمانم خشونت مي دادند؛ با اينکه کار آساني نبود و من حتي مجبور شدم روزهاي زيادي براي پرورش اندامم تمرينات سخت انجام دهم اما باور کنيد خاطرات شيرين آن سال ها هرگز از يادم نمي رود.»

نورتن ديگر نيست.

در آخرين نسخه هالک يکي از پرافتخارترين بازيگران هاليوود - يعني ادوارد نورتن - به ايفاي نقش پرداخته که توانسته تا حد زيادي مشکلات فيلم را حل کند. البته او ديگر مجبور نبوده مثل لو صبح تا شب پاي گريم وقت گذراني کند. ورژن وحشي و غول آساي او را کامپيوترها خلق کردند تا راحت تر بتواند دست به خرابکاري بزند. نورتن در اين فيلم تنها وقتي مجبور بود گريم کند که خلق و خوي حيواني اش گل مي کرد و قبل از همه، چشمانش سبز روشن مي شد. شايد با خودتان فکر کنيد هالک موجود ترسناکي است که کسي از او خوشش نمي ايد اما تنها چيزي که هالک غول آسا را دوست داشتني مي کند، اين است که او به خواست خودش دست به کارهاي شيطاني نمي زند و اصلا چنين قصدي ندارد. شرکت مارول سازنده اصلي هالک در حال حاضر مشغول مذاکره براي ساخت قسمت سوم هالک است؛ اما نورتن که رقم دستمزدش حسابي بالا بوده، نتوانسته براي قسمت سوم با آنها همکاري کند و قرار است اين نقش را يک پسر کم سن و سال و بي نام و نشان بازي کند.

ايکس من

سري فيلم هاي ايکس من درباره بعضي موجودات منحصر به فرد قدرتمند است که توسط انسان ها مورد استفاده قرارمي گيرند. آنها رهبري به اسم پروفسور چارليز - بزرگ ترين تله پاتيست جهان - دارند که هدايتشان را برعهده دارد. مردان ايکس تلاش مي کنند با کساني که قصد دارند انسان ها را از بين ببرند و هدفشان براندازي نسل آنهاست مبارزه کنند. اولين فيلم اين مجموعه در سال 2003 شروع شد و تا سال 2009 ادامه داشت. ابرقهرمان هاي ايکس من اولين بار در يک مجموعه تلويزيوني کارتوني به همين اسم که در سال 1989 تا 1992 روي آنتن مي رفت، به نمايش گذاشته شدند. برايان سينگر، اولين کارگرداني بود که مردان ايکس را روي پرده نقره اي به نمايش گذاشت. مردان ايکس، نه مثل هالک قدرت هاي عجيب و خارق العاده دارند، نه مثل سوپرمن پرواز مي کنند و نه حتي مثل مرد عنکبوتي قادر هستند از در و ديوار بالا بروند. آنها بدون اينکه نقابي به صورت بزنند و لباسي خاص بر تن کنند، قدرت هاي خارق العاده شان را به رخ مي کشند. آنها ابرقهرمان هاي بدون نقاب هستند.

هيوجکمن

هيوجکمن بازيگري است که از اولين سري فيلم هاي ايکس من در نقش اصلي - يعني لوگان (وولورين) - ظاهر شد و حتي در سري پنجم آن هم حضور دارد. اين بازيگر اسپانيايي که 12 اکتبر 1968 در سيدني به دنيا آمد، قبل از بازيگر شدن يک روزنامه نگار بود که تصميم گرفت تحصيلاتش را در رشته تئاتر ادامه دهد. او بعد از ايفاي نقش در مردان ايکس به شهرت چشمگيري رسيد و موج سواري، گلف و حتي پيانو را به شکل حرفه اي دنبال کرد. هيو که علاقه خاصي به کاراکتر خودش در اين فيلم هاي سينمايي دنباله دار دارد، در مصاحبه هايش به نکات جالبي اشاره مي کند که بر جذابيت نقش مردان ايکس مي افزايد: «مردان ايکس شخصيت هاي پرتحرک و جالبي دارد و من اطمينان دارم سازندگان آن، زمان خلقشان حسابي ابتکار به خرج داده اند. علاوه بر اين، تمام ما مثل اعضاي يک خانواده هستم که در هر قسمت با هم ملاقات مي کنيم. براي نقش لوگان لازم بود که من تحرک زيادي داشته باشم و چون از قبل ورزش مي کردم، اين اتفاق مساله اي برايم ايجاد نمي کرد. الان هم منتظر سال 2012 هستم تا پنجمين نسخه آن را توليد و اکران کنيم.»
مردان ايکس تنها يک شاخصه فرا انساني دارند؛ آنها وقتي عصباني مي شوند و قصد دارند با کسي مبارزه کنند از دستانشان چاقوهاي بلند و تيز بيرون مي زند و اجازه مبارزه به آنها مي دهد. براي گرفتن اين تصاوير، روي دست بازيگرها مقواهايي که به شکل تيغه هاي تيز بريده شده بود، قرار مي گرفت و صحنه با کمک پرده سبز يا آبي تصوير برداري مي شد. بعد کساني که کار ويژوآل افکت را انجام مي دهند، تصاوير واقعي را جايگزينشان مي کند؛ تصاويري که شما در پرده نقره اي مي بينيد و دست هاي آهنيني که با خشم به در و ديوار کشيده مي شوند، همگي زحمت جلوه هاي ويژه رايانه اي است.

سوپرمن

«سوپرمن» شخصيت اصلي کتابي است که توسط انتشارات «دي سي کميکز» به چاپ رسيده و جري سيگل و جو شاستر در سال 1932 آن را خلق کرده اند. در اين داستان با پيشينه سوپرمن آشنا مي شويم. او که اسم اصلي اش کال - ال است، در سياره کريپتون به دنيا آمد. خبر مي رسد که سياره شان قرار است نابود شود، براي همين او که نوزاد کوچکي است، لحظاتي قبل از نابودي، توسط پدر دانشمندش با يک راکت به زمين پرتاب مي شود تا زندگي اش را در آنجا آغاز کند...
بي شک مي توان سوپرمن را از مشهورترين ابرقهرمان هاي دنياي تصوير و کتاب ناميد. او بعد از اينکه از لابه لاي نوشته هاي کتاب و ديالوگ هاي فيلمنامه به دنياي تصوير آمد، ثابت کرد سينماي دنيا سال ها وجود قهرماني مثل او را کم داشته است و وي بايد براي کمک به رونق اين صنعت مي آمد.

سوپرمن 1 با تمام کاستي هايي که ممکن است داشته باشد، باب جديدي از فيلمسازي و داستاسرايي را بين فيلمسازان باز کرد. اولين جلد کتابي که نقش سوپرمن روي آن طراحي و کشيده شد، مربوط به سال 1938 است. تصويرگري به اسم فرد ري که از هنرمندان اهل واشينگتن است، براي اولين بار سوپرمن را با يک عقاب روي دستش کشيد و آن را با جوهرهاي قرمز و آبي رنگ آميزي کرد. از اين جلد تنها 14 نسخه چاپ شده است که مدتي قبل يکي از آنها پيدا شده و بيش از يک ميليون دلار در يک حراجي به فروش رسيد.

ديگر از ما نيست

خيلي ها سوپرمن را سردمدار ورود بقيه قهرمان خيالي به دنياي تصوير مي دانند. منتقدان مي گويند اگر او نبود، هيچ وقت بتمن، اسپايدرمن و امثال آنها حتي شناخته نمي شدند و محبوبيت اين قهرمان بود که ديگران را مجاب به خلق انسان هايي با قدرت هاي ماورايي کرد. سوپرمن مهم ترين شخصيت تخيلي است که يک ناجي تمام عيار براي آمريکايي ها به حساب مي آيد. او يک روز در اوايل قرن 20 ميلادي از سياره کريپتون به آمريکا آمد تا آنها را نجات دهد اما در حال حاضر همه چيز به هم ريخته است. با اينکه سوپرمن با هويت آمريکايي عجين شده اما در نسخه جديدي از اين کتاب که با پرداختن به سرگذشت اين قهرمان به چاپ رسيده است، با ماجراي جالبي روبه رو مي شويم. آقاي قهرمان که تمام تلاشش را براي آمريکايي ها در اين سال ها انجام داده است، در پي نزاعي که با کاخ سفيد دارد، تصميم مي گيرد گذرنامه اش را پاره کند و از آمريکا برود. سوپرمن قصد دارد بي خيال حق و حقوق شهروندي اش بشود و براي هميشه قيد آمريکا را بزند.
حالا بايد منتظر بود تا بعد از خواندن نسخه جديد کتاب، ديد چرا کسي که سال 1938 از سياره اي دور به زمين آمد اين طور بي خيال آمريکا شده است؟ اين کتاب توسط بل کرنل و پيت وود نوشته شده و آنها طوري به روايت اين قهرمان پرداخته اند که بحث سياسي بالا گرفته است؛ طوري که عده اي خواندن آن را تحريم کرده و گروهي از سياستمداران هم گفته اند که اين سوپرمن ديگر از ما نيست و هيچ ربطي به آمريکا ندارد.

بازيگري که بي صدا مرد

کريستوفر ريو اولين سوپرمن دنياي سينما بود. او از بازيگراني است که سرگذشت غم انگيزي داشت و قبل از اينکه بتواند طعم زندگي پرزرق و برق شهرت را بچشد، اتفاق بدي در زندگي اش رخ داد. ريو که پدرش نويسنده و مادرش يکي از روزنامه نگاران برجسته انگليسي بود، مدت ها در زمينه تئاتر فعاليت کرد و بالاخره توانست با پشتکاري که داشت، سال 1970 وارد دنياي سينما شود. او بعد از اينکه توانست خودش را به اثبات برساند، از بين 200 نفر که براي بازي در نقش سوپرمن تست دادند، انتخاب شد و زماني که مشغول به کار شد به عوامل سازنده اين اطمينان را داد که آنها دست به انتخاب درستي زده اند. او بعد از ايفاي نقش در مجموعه هاي سوپرمن فرصت بازي در هيچ مجموعه ديگري را نيافت تا اينکه بدترين اتفاق زندگي اش رخ داد.... کريستوفر در سال 1995 زماني که مشغول لذت بردن از يک مسابقه اسب دواني پرهيجان بود، دچار حادثه شد. او به شدت از اسب به زمين خورد و ضربه آن قدر شديد بود که پزشکان هم نتوانستند کاري براي او انجام بدهند و وي فلج شد. ريو به اجبار سال هاي زيادي را روي صندلي چرخ دار زندگي کرد و مجبور شد بقيه عمرش را با کمک دستگاه هاي تنفسي بگذراند و سمت بازيگري هم نرود. ريو و همسرش، دانا موسسه توانبخشي اي با هدف تحقيق درباره ضايعات نخاعي و سلول هاي بنيادي راه اندازه کردند. او بعد از 10 سال دست و پنجه نرم کردن با وضعيت اسفباري که داشت، روز دهم اکتبر 2004 از دنيا رفت.

سوپرمن چطور پرواز کرد؟

سوپرمن از فيلم هايي است که با بهره گيري از جلوه هاي ويژه ميدان و تکنيک پرده کروماکي ساخته شده است که جلوه هاي ويژه بصري توسط پل گلدن گيت طراحي شد. قبل از به کارگيري امکانات ديجيتالي عوامل کار تصميم داشتند از بازيگرشان براي انجام اين ژانگولرها استفاده کنند که اين امر محال بود و در واقع استفاده از انيميشن تنها راه حل موجود براي تصوير برداري از بعضي صحنه ها بود. البته خيلي وقت ها هم بازيگر نقش سوپرمن با سيم هاي مخصوص به قرقره هاي بزرگ وصل و در هوا معلق مي شد تا تصويرهاي مناسب از او گرفته شود.
زماني که صحنه هاي مورد نظر تصويربرداري مي شد، مسؤولان جلوه هاي ويژه در تصوير اصلي سيم ها را محو مي کردند و رنگ هاي آن را تغيير مي دادند تا همه چيز طبيعي جلوه کند. در جديدترين فيلم سوپرمن که در مرحله توليد است، کارگرداني را زاک اشنايدر بر عهده دارد و فيلمنامه را ديويد گوير بر اساس طرحي از کريستوفر نولان نوشته است. اين فيلم را که قرار است با نام «سوپرمن، مرد فولادي» چهره جديدي از اين قهرمان را معرفي کند، در دسامبر 2012 اکران مي شود. لازم است بدانيد سوپرمن 2 و سوپرمن 3 را ريچارد لستر ساخته که در آنها هم کريستوفر ريو بازيگري اين نقش را بر عهده داشته است.

مرد عنکبوتي

اگر بخواهيم يک رتبه بندي سرانگشتي درباره ابرقهرمان ها انجام بدهيم، مرد عنکبوتي ملموس ترين کاراکتر بين ابرقهرمان هايي است که تا الان خلق شده اند. او که ديگر هر بچه و نوجواني با شخصيت، نوع لباس پوشيدن و ژانگولر بازي هايش آشنايي دارد، جوان ترين قهرماني است که نه هيکل و زور آن چناني اي دارد و نه حتي زمين و آسمان را به هم مي ريزد.

بهتر است ابتدا درباره مرد خلاقي که دست به طراحي اين شخصيت جالب زده است، صحبت کنيم. استيو ديتکو به همراه استن لي دو نفري بودند که تصميم گرفتند شخصيتي خلق کنند که زمين تا آسمان با ابرقهرمان هاي قبلي فرق داشت. زماني که طرحشان تمام شد، رئيس شرکتي که در آن کار مي کردند، گفت: «اولا اينکه نمي شود اسم يک قهرمان مرد عنکبوتي باشد، ثانيا اينکه او نمي تواند در حالي که سن و سالي ندارد، بيايد و قهرمان کلي آدم شود...» و کلي ايراد ديگر. همه چيز در حالت مخالفت با اين دو پيش مي رفت که استن لي تصميم گرفت در يک مجله، يک داستان بنويسد. او هم که احساس کرد تريبون لازم براي معرفي مرد عنکبوتي را پيدا کرده است، سريع شروع به نوشتن درباره او کرد. مدتي نگذشت که استقبال از اين شخصيت به حد زيادي بالا گرفت تا اينکه همان کساني که استن و همکارش را سرزنش کرده بودند براي دلجويي از آنها آمدند. اين راه پر فراز و نشيب طي شد تا اسپايدر من خلق شد.

قهرمان نوجوان

اين شخصيت که لباس ها و ماسکي که روي صورتش مي گذاشت، بيشتر از هر چيز ديگري بين نوجوانان باب شده است، اولين بار در سال 2002 توسط سام ريمي به دنياي تصوير آورده شد. پيتر پارکر همان مرد عنکبوتي است؛ يک دانش آموز دبيرستاني که بعد از اينکه يک عنکبوت راديواکتيو شده او را مي گزد، دچار جهش ژني مي شود و مي تواند به راحتي از ساختمان ها و ديوارها بالا برود. پيتر تصميم مي گيرد از قدرتي که دارد براي پول درآوردن استفاده کند اما وقتي عمويش توسط يک جاني کشته مي شود، او قدرتش را در راه مبارزه با بدي ها و جنايت ها به کار مي گيرد...
مرد عنکبوتي خاصيت عجيبي دارد. او تارهايش را به آسمانخراش هاي بلند مي چسباند و هر جايي که دلش بخواهد، پرواز مي کند. براي به تصوير کشيدن اين اتفاقات يک ذهن خلاق لازم است که گروه سام ريمي آن را به ثمر رساندند. همان طور که در عکس هاي زير مشاهده مي کنيد، تمام صحنه هاي هيجان انگيزي که ما در فيلم با آنها روبه رو هستيم، در کمال آرامش و امنيت در يک اتفاق با يک فضاي باز تصويربرداري شده و بعد به وسيله جلوه هاي ويژه رايانه اي به صحنه مورد نظر تبديل شده اند.

مرد آهني

بازيگر نقش مرد آهني رابرت داوني جونيور است که در هر دو نسخه اين فيلم به ايفاي نقش پرداخته است. مرد آهني درباره توني استارک، يک نابغه مهندسي است. اين ابرقهرمان يک ضعف بزرگي دارد، باتري اي که در سينه او کار گذاشته اند تا با آن زندگي کند، ضعيف شده و او در حال مردن است. اين مساله استارک را تا سر حد مرگ ديوانه مي کند. تمام ابرقهرمان هايي که درباره آنها صحبت کرده ايم، به نوعي قدرت خارق العاده دارند؛ اما توني يک لباس زره دار آهني اختراع کرده که به او قدرت هاي خارق العاده اي مثل پرتاب موشک مي دهد. در واقع قدرتي که او را تبديل به يک ابرقهرمان کرده است، ساخته ذهن و دست خودش است.
در نسخه دوم اين فيلم که دو سال قبل به اکران عمومي درآمد، با رقيبي براي مرد آهني مواجه هستيم که مي خواهد او را از پاي دربياورد.